جدول جو
جدول جو

معنی غفلت ورزیدن - جستجوی لغت در جدول جو

غفلت ورزیدن
غفلت داشتن، غفلت ورزیدن، غافل شدن، غافل بودن، غفلت کردن
تصویری از غفلت ورزیدن
تصویر غفلت ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
غفلت ورزیدن
(دِ رَ نِ دَ)
غفلت کردن. غافل بودن. ناآگاه بودن. بیخبر شدن. تغابی. تغاطس. تغاطش: لهو، غفلت ورزیدن از چیزی. تلهی، غفلت ورزیدن. (منتهی الارب). اگر غفلتی ورزم بنزدیک اصحاب خرد معذور نباشم. (کلیله و دمنه). هرکه... مال بدست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
غفلت ورزیدن
غفلت کردن بی خبر شدن
تصویری از غفلت ورزیدن
تصویر غفلت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ / غِ لَ وَ)
بی خبری. بی اعتنایی. بی احتیاطی. بی پروایی. (ناظم الاطباء). غفلت ورزیدن. غفلت کردن. غافل بودن. ناآگاهی داشتن. غفلان، غفلت ورزی. (منتهی الارب). رجوع به غفلت و غفله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غفلت ورزی
تصویر غفلت ورزی
بی اعتنائی، بی احتیاطی، بی پروائی
فرهنگ لغت هوشیار